با ولع زبونم رو دور دهانم کشیدم و گفتم: _اووووف چه جورم…دلم یه قیمه بادمجون مشتی می خواد. باز دوباره لبخند زد و چیزی نگفت. شونه به شونه هم وارد رستوران شدیم و یه گوشه نشستیم. رستوران تقریبا خلوت بود و تک و توک توش مشتری دیده میشد. چه …
توضیحات بیشتر »رمان معشوقه استاد/پارت دو
با دیدن ماهی و امنه که تو در ایستاده بودن و برام دست میزدن از خجالت قرمز شدم…. سریع رفتم پشت پرده گوشه اتاقم تا لباس بپوشم کمند_عه لیدی من نباید دربزنی بیای تو…شاید مثل الان لخت بوده باشم خب…. حیایی گفتن…خجالتی گفتن… با حرفم ماهی بلند خندید و بریده …
توضیحات بیشتر »رمان معشوقه استاد/پارت یک
روی صندلیم جا به جا شدم که ساحل کلافه به پهلوم کوبید ساحل_معلومه چته هی وول میخوری… صاف بشین دیگه….جلسه دومه میایم سراین کلاس باز بی استادیم… کمند_انگار خیلی دوست داری این استادای ور ورو بیان مخمونو بخورن…بیخیال بابا… باخیس شدن بین پام یا خدایی زیر لب گفتم که از …
توضیحات بیشتر »