سمت راست ماهی نشستم و لئون رو به روی من… برای خودم یک کفگیر برنج کشیدم و یک ران برای خودم سالاد هم خالی کردم و شروع به خوردن کردم…مثل زامبی خیلی گشنه بودم… به حرفای بین ماهی و لئون توجه ای نمیکردم بشقابم خالی شد که نیم خیز …
توضیحات بیشتر »رمان معشوقه استاد/پارت یک
روی صندلیم جا به جا شدم که ساحل کلافه به پهلوم کوبید ساحل_معلومه چته هی وول میخوری… صاف بشین دیگه….جلسه دومه میایم سراین کلاس باز بی استادیم… کمند_انگار خیلی دوست داری این استادای ور ورو بیان مخمونو بخورن…بیخیال بابا… باخیس شدن بین پام یا خدایی زیر لب گفتم که از …
توضیحات بیشتر »